مدل STP در بازاریابی چیست؟ (بخشبندی ، هدفگیری ، جایگاهیابی)
تقسیمبندی، هدفگذاری، موقعیتیابی یک رویکرد استراتژیک آشنا در بازاریابی مدرن میباشد. یکی از متداولترین مدلهای بازاریابی هم، مدل بازاریابی STP بوده که در رهبران بازاریابی آن را برای عملکرد و بازدهی کارآمد میدانند. در ادامه با ما همراه باشید تا مطالب بیشتری را بهدست آورید.
مدل بازاریابی STP چیست؟
مدل بازاریابی STP بر روی اثربخشی تجاری، انتخاب ارزشمندترین بخشها برای یک کسب و کار و سپس ایجاد ترکیب بازاریابی و استراتژی موقعیتیابی محصول برای هر بخش متمرکز است.
بنابراین فرقی نمیکند که تازه مدل بازاریابی STP را یاد گرفته باشید و یا حرفهای این کار هستید، حسابرسی و بررسی مجدد استفاده از هر فرصتی برای دستیابی، تعامل، تبدیل و ارتباط بیشتر با مشتری، مفید و کارآمد است.
مدل بازاریابی STP هنگام ایجاد برنامههای ارتباطی بازاریابی کارآمد است، زیرا به بازاریابان کمک میکند تا گزارهها را اولویتبندی کنند و سپس پیامهای شخصی و مرتبط را برای ارتباط با مخاطبان مختلف توسعه و تحویل دهند.
قیف سه مرحلهای برای رسیدن به موفقیت در این زمینه شامل تقسیم بازار، هدفگذاری بازار و موقعیتیابی محصول است.
در مرحله تقسیم بازار مبتنی بر تحقیقات، شما در صدد شناسایی مبانی تقسیمبندی مشتریان هدف خود و تعیین ویژگیهای مهم برای تفکیک هر بخش بازار هستید.
هنگام ایجاد استراتژی هدفگذاری و موقعیتیابی نیز، باید جذابیت بالقوه و تجاری هر بخش را ارزیابی کنید و سپس موقعیت دقیق محصول را برای هر بخش انتخاب شده، از جمله یک ترکیب بازاریابی متناسب با دانش خود از آن بخش، توسعه دهید.
قیف مدل بازاریابی STP
در نظرسنجیهای مربوط به محبوبترین مدل بازاریابی، مدل بازاریابی STP مقام دوم را کسب کرد. این مدل فقط توسط ماتریس SWOT / TOWs شکست خورد و موفقیت خاصی بهدست نیاورد.
محبوبیت این مدل متمرکز بر بازار و دور شدن از رویکردهای بازاریابی قبلی است که بیشتر بر پایه محصولات بود تا مشتری محور بودن. به عنوان مثال، در دهه ۱۹۵۰، استراتژی اصلی بازاریابی «تمایز محصول» بود.
علاوه بر این، تقسیمبندی، هدفگذاری و موقعیتیابی رویکرد مخاطب محور و نه محصول محور ارتباطات بازاریابی است که به ارائه پیامهای مرتبطتر به مخاطبان برای جذاب بودن در تجارت خود کمک میکند.
استفاده از تقسیمبندی، هدفگذاری و موقعیتیابی در ارتباطات دیجیتال
مدل بازاریابی STP به بازاریابی دیجیتال نیز در سطح ارتباطات تاکتیکی هم مربوط میشود. به عنوان مثال، استفاده از اشخاص مؤثر در بازاریابی میتواند به توسعه ارتباطات دیجیتالی مرتبطتر کمک کند.
این به ما یادآوری میکند که کانالهای دیجیتال چگونه گزینههای جدیدی را برای هدف قرار دادن مخاطبان ارائه میدهند که قبلاً در دسترس کاربران نبودند، اما ما باید بودجه کافی را برای آنها را داشته باشیم مانند:
- در هنگام جستجوی کلمات کلیدی، مخاطبان هنگام مقایسه محصولات، موارد مورد علاقه خود برای خرید جستجو میکنند.
- هدفگذاری از طریق شخصیسازی ایمیل و شخصیسازی در محل بر اساس مشخصات.
- همچنین فرصتهای جدیدی برای جذابیت بیشتر یک برند از طریق ارائه انواع جدیدی از ارزشها به مصرف کنندگان بر اساس پیشنهاد ارزش دیجیتال وجود دارد. این مورد میتواند از طریق محتوا یا ابزارهایی که تعامل برقرار میکنند در وب سایتها یا برنامههای تلفن همراه باشد.
چگونه میتوان از مدل بازاریابی STP استفاده کرد؟
از طریق تقسیمبندی، میتوانید نیازهای خاص مردم را در پیدا کنید و با رفع آنها مشتری جذب کنید. نیازهای هر قشر یکسان و مشخص است، بنابراین پیامهای بازاریابی باید برای هر بخش طوری طراحی شود تا با مشاهده آن احساس نزدیکی به نیاز خود را پیدا کنند و به سمت شما جذب شوند.
روشهای معروف تقسیمبندی مخاطبان
1. جمعیتشناسی
تفکیک بر اساس هر ترکیب: سن، جنسیت، درآمد، تحصیلات، قومیت، وضعیت تأهل، تحصیلات، خانوار، قد، وزن، محل اقامت، نوع اقامت، یا حتی شغل.
به عنوان مثال فایرفاکس عنوان، «جالبترین چیزها» را برای مخاطبان جوانتر مرد در اختیار میگذارد. و بخشهای دیگر خود را برای مخاطبین مسنتر قرار میدهد.
2. روانشناسی
این به «شخصیت و عواطف» مبتنی بر رفتار مربوط میشود که نهایت به گزینههای منجر به خرید مرتبط است، از جمله نگرش، سبک زندگی، سرگرمیها، ریسکپذیری، شخصیت و ویژگیهای رهبری.
در حالی که اطلاعات جمعیتی توضیح میدهد که چه کسی مشتری شما است، اما روانشناسان به شما اطلاع میدهند که «چرا» مشتری از شما خرید میکند.
در این بین چند روش مختلف وجود دارد که میتوانید دادهها را برای کمک به تشکیل یک اطلاعات جامع روانشناختی از مشتریان خود جمعآوری کنید.
مصاحبهها: با چند نفر که نماینده مخاطبان شما هستند صحبت کنید. مصاحبههای عمیق به شما امکان میدهد دادههای کیفی مفیدی را جمعآوری کنید تا واقعاً بفهمید که چه چیزی باعث میشود مشتریان شما وسوسه شوند و احساس نیاز کنند.
نظرسنجیها: نظرسنجیها به شما امکان میدهد با افراد بیشتری مصاحبه داشته باشید و نظر خواهی کنید. اما به دست آوردن پاسخهای گسترده و واقعی کمی دشوار است.
دادههای مشتری: شما ممکن است دادههایی در مورد آنچه مشتریان تمایل به خرید از شما دارند داشته باشید. این میتواند بسیار برای شما مفید واقع شود.
3. سبک زندگی
سبک زندگی به سرگرمیها، کارهای تفریحی، سرگرمی، تعطیلات و سایر کارهای غیر شغلی اشاره دارد. صاحبان کسب و کار میتوانند از افرادی که وقت خالیتری دارند برای این کار استفاده کنند.
برخی از سرگرمیها بزرگ و کاملاً تثبیت شده هستند و بنابراین نسبتاً آسان هدف قرار میگیرند. مانند مثال هواداران فوتبال و بازی فوتبال که از این صنعت میتوان پول بسیار درآورد.
برخی از مشاغل موفق شدهاند موفقیت بسیار خوبی در هدف قرار دادن کسب و کارهای کوچک داشته باشند در این زمینه بسیار مؤثر باشند.
4. باور و ارزشها
این مورد نیز به اعتقادات و ارزشهای دینی، سیاسی، ملیگرایانه و فرهنگی اشاره دارد. بانک اسلامی انگلیس شرایطی منطبق با شرع و اسلام را ارائه میدهد که شرایط خاص مذهبی را برآورده میکند.
5. مراحل زندگی
مراحل زندگی معیار تقویمی زندگی مردم در مراحل مختلف هستند.
6. جغرافیا
با توجه به کشور، منطقه، محل، کلانشهرها یا مکانهای روستایی، تراکم جمعیت یا حتی آب و هوا متفاوت هستند.
7. رفتار
رفتار نیز به ماهیت خرید، وفاداری به برند، سطح استفاده، مزایای مورد نظر، کانالهای توزیع مورد استفاده، واکنش به عوامل بازاریابی اشاره دارد.
هدفگذاری در مدل بازاریابی Stp
لیست زیر به آنچه برای ارزیابی پتانسیل و جذابیت تجاری هر بخش از کسب و کار مورد نیازتان است اشاره دارد.
- اندازه معیارها: بازار باید به اندازه کافی بزرگ باشد تا تقسیمبندی را توجیه کند. اگر بازار کوچک باشد، ممکن است مشتریان و اهداف را نیز محدود کند.
- تفاوت: تفاوتهای قابل اندازه گیری باید بین بخشها وجود داشته باشد.
- پول: سود پیش بینی شده باید بیش از هزینههای برنامههای بازاریابی اضافی باشد.
- قابل دسترس بودن: هر بخش باید برای تیم شما قابل دسترسی باشد و هر بخش باید بتواند پیامهای بازاریابی شما را دریافت کند
- تمرکز کردن بر مزایا و ویژگیهای مختلف: بخشهای مختلف باید به مزایای مختلفی نیاز داشته باشند.
نمونهای از مجموعهای که از مدل بازاریابی STP استفاده میکند
هر زمان که مشکوک به وجود اختلافات قابل توجه و قابل اندازه گیری در بازار هستید، باید مدل بازاریابی STP را در نظر بگیرید. مخصوصاً اگر مجبورید برای گروههای مختلف پیامهای مختلفی ایجاد کنید.
گروههای مشتری
یک مثال خوب برای این قسمت تقسیمبندی شرکت BT Plc است که بزرگترین شرکت مخابراتی در انگلستان حساب میشود و به خوبی مشتریان خود را مدیریت میکند.
مزایای مدل بازاریابی STP
اگر قبلاً متقاعد نشدهاید که مدل بازاریابی STP در تجارت شما انقلاب میکند، ما این را به شما ثابت میکنیم.
از آنجا که STP بر ایجاد مخاطب دقیق و موقعیتیابی محصولات / خدمات شما به گونهای تمرکز دارد که به احتمال زیاد مورد توجه مخاطبان قرار گیرد، بازاریابی شما بسیار شخصی میشود. با شخصی سازی:
• پیامهای تجاری شما شخصیتر و دلسوزانهتر نسبت به مشتری میشوند زیرا شما شخصیت مشتری خود را دارید و میدانید دقیقاً با چه کسی صحبت میکنید.
• آمیخته بازاریابی شما بازده بالاتری را به همراه میآورد زیرا دیگر بودجه را در کانالهای بیربط تلف نمیکنید که مخاطبان شما به سادگی آنها را نادیده بگیرند.
• تحقیقات بازار و نوآوری در محصولات شما موثرتر میشود زیرا شما دقیقاً میدانید که در مرحله توسعه از چه کسی میتوانید مشاوره و بازخورد بگیرید.
• تحقیقات اخیر نشان میدهد که رهبران تجارت الکترونیکی شخصیسازی را با نرخ بیسابقهای بهدست میآورند. ۷۴٪ از سایتهای تجارت الکترونیکی اکنون ادعا میکنند که برخی از استراتژیهای شخصیسازی را بهدست آوردهاند.
نحوه ایجاد مدل بازاریابی STP
ما سه مرحله از مدل بازاریابی STP را پوشش دادیم، به مزایا و نمونههای این روش پرداختیم. گرچه این یک دید کلی عالی از این مفهوم برای شما فراهم میکند، ولی ما میخواهیم به جزئیات ایجاد استراتژی بازاریابی STP بپردازیم که در خدمت به تجارت و کسب و کار شما مفید واقع شود.
در زیر ۷ مرحله برای ایجاد یک استراتژی جامع بازاریابی با استفاده از مدل کامل بازاریابی STP را مشاهده خواهید کرد.
1. بازار را تعریف کنید
بازار جهانی برای هر کسی حتی بزرگترین شرکتها هم بیشترین منابع را برای فعالیت فراهم کرده است. به همین دلیل مهم است که آن را به قطعات کوچکتر تقسیم کنید و بخشی را که دنبال میکنید به وضوح مشخص کنید.
به طور معمول، برای ارزیابی فرصت شغلی خود، باید TAM، SAM و SOM خود را تعریف کنید: کل بازار موجود، بازار قابل سرویس دهی و بازار قابل دستیابی میباشد.
بازارهای TAM، SAM، SOM
خود را در جایگاه یک کوه یخ قرار دهید. چشمک زدن از زیر آب SOM شماست – این بخشی از بازار است که میتوانید به طور مؤثر به آن دسترسی پیدا کنید. SAM بخشی از کل بازار موجود است که با محصول یا خدمات شما متناسب است. در حالی که TAM کل بازار موجود میباشد.
در هنگام تعریف بازار برای شما چندین مسیر وجود دارند که میتوانید آنها را انتخاب کنید.
طبقهبندی صنعت (کشاورزی، خرده فروشی، حمل و نقل و غیره)
دستهبندی محصولات (پوشاک، سلامتی و زیبایی، غذا و نوشیدنی و غیره)
کشور (شامل کشورهای دنیا)
2. بخشهایی برای مخاطب ایجاد کنید
اکنون که بازار هدف خود را به اندازه کافی تعریف کردهاید، وقت آن است که آن را با استفاده از متغیرهای جغرافیایی، جمعیتی، رفتاری و روانشناختی تقسیمبندی کنید.
هر متغیر تقسیمبندی به شما کمک میکند تا جنبه متفاوتی از مخاطبان خود را در اختیار داشته باشید و هنگامی که از آنها به طور هم صدا استفاده میکنید میتوانید بخشهای خاصی ایجاد کنید که واقعاً در کل بازاریابی شما تأثیر بگذارد.
به عنوان مثال، اگر بازار هدفمند خود را به مردان و زنان تقسیم کنید (متغیرهای جمعیت شناختی و جنسیتی)، همچنان بخش وسیعی از مخاطبان باقی خواهند ماند.
با این حال، اگر سایر متغیرهای تقسیمبندی شده را از بالا شروع به بخشبندی کنید، میتوانید مخاطبان بالقوهای ایجاد کنید که بتوانید بیشترین تأثیر را روی آنها بگذارید.
شاید شما به دنبال جمعیتی از زنان (جمعیتی) در امریکا (جغرافیا) باشید که ترجیح میدهند برای محصولات لوکس (روانشناسی) پول خرج کنند که شما را در شبکههای اجتماعی دنبال میکنند یا در گذشته از وب سایت شما بازدید کردهاند (رفتار). با این تقسیمبندیها میتوانید بیشترین تأثیر را در کیفیت کار خود و فروشتان بگذارید.
مزایای تقسیمبندی رفتاری – سطح تعامل
همانطور که مشاهده میکنید، این روش تقسیمبندی یک بخش مخاطب بیش از حد متمرکز ایجاد میکند که به شما امکان میدهد یک تجربه کاملاً شخصی را به وجود آورید. همانطور که قبلاً اشاره کردیم، شخصیسازی تأثیر بسزایی در موفقیت تلاشهای بازاریابی شما دارد.
3. پروفایلهای بخش خود را بسازید
وقتی وارد بخشهای مناسب بازار خود شدید، وقت آن است که نمایههای بخش مربوطه را توسعه دهید. نمایههای بخش بسیار شبیه شخصیتهای مشتری ایده آل شما هستند اما به عنوان زیر مجموعه شخصیت اصلی شما عمل میکنند آنها شرح مفصلی از افراد در هر بخش را به همراه خود دارند.
نیازها، رفتارها، اطلاعات جمعیتی، برند، صفات خرید و سایر خصوصیات آنها را در این قسمت برای تأثیرگذاری بیشتر توصیف کنید. هر نمایه باید تا آنجا که ممکن است جزئیات بیشتری داشته باشد تا درک خوبی از افراد هر بخش به شما و تجارتتان را ارائه دهد.
این به شما این امکان را میدهد تا بخشها را برای اهداف استراتژیک مقایسه کنید.
4. جذابیت هر بخش را ارزیابی کنید
ارجاع متقابل یافتههای خود با دادههای موجود در بازار و تحقیقات مصرف کننده به شما کمک میکند تا بدانید که کدام یک از بخشهای ساخته شده را ارزیابی کنید و کدام بخش بیشترین بازدهی را برای سرمایه شما داشته باشد. عواملی مانند اندازه، نرخ رشد، حساسیت به قیمت و وفاداری به برند را در نظر بگیرید.
با استفاده از این اطلاعات، شما قادر خواهید بود جذابیت کلی هر بخش را از نظر ارزش و سرمایه ارزیابی کنید.
5. مخاطبان را انتخاب و شناسایی کنید
اکنون که اطلاعات دقیق در مورد تمام بخشهای خود کسب کردهاید، باید مدتی را صرف تصمیم گیری در مورد مناسبترین گزینه برای استفاده به عنوان مخاطبان قرار دهید. شما باید استراتژی کلی کسب و کار خود، جذابیت هر بخش و رقابتی که در آن بخش وجود دارد را در نظر بگیرید.
بهترین روش برای تعیین سودمندترین بخش، انجام تجزیه و تحلیل خوشهای است. یک موضوع کاملاً پیچیده و فنی به خودی خود، تقسیمبندی در زمینه تجارت الکترونیکی به معنای استفاده از مدلهای ریاضی برای شناسایی گروههایی از مشتری است که شباهت بیشتری به یکدیگر نسبت به گروههای دیگر دارند.
تجزیه و تحلیل خوشهای برای تقسیمبندی
مخاطبان ایده آل شما افرادی هستند که سطح فکری بالایی داشته باشند و هم همچنان در حال رشد و ترقی باشند و شما میتوانید با تلاشهای بازاریابی خود به آنها دسترسی پیدا کنید.
شما همچنین بخشی را میخواهید که با استراتژی کسب و کار شما همسو باشد. در این مسیر به هیچ عنوان از خدمات به مشتریان خود امتناع نکنید و تمرکز را روی کیفیت قرار دهید.
6. تدوین استراتژی موقعیتیابی
در مرحله بعدی، شما باید یک استراتژی موقعیتیابی را ایجاد کنید که بهترین نتیجه را برای رقابت در بین مخاطبان هدف انتخاب شده داشته باشد.
تعیین کنید که چگونه محصول خود را به طور مؤثر موقعیت بندی کنید، با در نظر گرفتن سایر رقبا – بر این موضوع تمرکز کنید که چگونه موقعیت شما میتواند بیشترین سهم بازار را از آن خود کند.
چندین مسیر موفق استراتژی موقعیتیابی وجود دارد که میتوانید دنبال کنید:
• موقعیتیابی مبتنی بر طبقهبندی : این مورد به تعیین کیفیت محصولات شما اشاره دارد
• موقعیتیابی مبتنی بر مصرف کننده : این امر خواستار همسانسازی پیشنهاد محصول / خدمات شما با پارامترهای رفتاری مخاطب هدف است.
• موقعیتیابی مبتنی بر رقبا : این یک رویکرد کاملاً ساده است که برای اثبات بهتر بودن شما از رقبا پیش دستی میکند.
• موقعیتیابی مبتنی بر مزایا : این امر اثبات مزایایی است که مشتریان از خرید محصول یا خدمات شما کسب میکنند.
• موقعیتیابی مبتنی بر قیمت : این امر تمایز شما را بر اساس ارزش پولی که مردم هنگام خرید محصول / خدمات شما دریافت میکنند، ضروری میکند.
• موقعیتیابی مبتنی بر ویژگی : رقبا، قیمت و مزایا باعث میشوند که یک پیشنهاد فروش منحصر به فرد که محصول یا خدمات شما را از بقیه متمایز میکند در دید مشتریان باشد و تاثیر زیادی را احساس کنید.
• موقعیتیابی مبتنی بر پرستیژ : این مورد مستلزم اثبات این امر است که محصولات شما باعث افزایش وضعیت خاصی به خریداران شود و ارزش مضاعفی را به آنها بدهد.
7. ترکیب بازاریابی خود را انتخاب کنید
آخرین و مهمترین مرحله در این روند طولانی و پر پیچ و خم، اجرای درست استراتژی خود است. برای این منظور، باید ترکیبی از بازاریابی را تعیین کنید که از موقعیت شما پشتیبانی کند و به شما کمک کند تا به مخاطبان (بازدید کنندگان) مورد نظر خود برسید.
یک ترکیب بازاریابی موفق و معروف شامل اصطلاح ۴P است که شامل: محصول، قیمت، مکان و تبلیغات میشود.
• محصول فاکتورهایی مانند تنوع، کیفیت، طراحی، مارک تجاری، ویژگیها، بستهبندی، خدمات، در دسترس بودن و راحتی را در نظر میگیرد.
• قیمت فاکتورهایی مانند استراتژی قیمتگذاری، قیمت لیست، حق بیمه، تخفیف، روشهای پرداخت، شرایط اعتبار، دوره پرداخت و… را در نظر میگیرد.
• مکان فاکتورهایی مانند کانالها، پوشش، مکان فروش، موجودی کالا، تدارکات، کانالهای تجاری را در نظر میگیرد.
• تبلیغ عواملی مانند تبلیغات، روابط عمومی، شبکههای اجتماعی، حمایت مالی، بازاریابی تأثیرگذار، بازاریابی محتوا، جایگذاری محصول و ارتقا فروش را در نظر میگیرد.
ترکیبی از بازاریابی که با دقت تنظیم شده باشد، موفقیت در تجارت را تضمین میکند. با این حال، اگر جای خالی در کسب و کار خود بگذارید، ممکن است تمام کارهای ارزشمندی که در مراحل قبلی انجام دادهاید، هدر برود.
تعیین ترکیب بازاریابی
در اینجا مثالی برای نشان دادن یک ترکیب بازاریابی ضعیف آورده شده است: در این مثال ما قرار است یک محصول مراقبت از پوست لوکس را به خانمهای حدود ۴۰ سال بفروشیم.
هدف شما این است که آن را به عنوان یک محصول پیشرفته در برنامه مراقبت از پوست خود قرار دهید که نگرانیهای مربوط به پوست یک فرد بالغ و میان سال را هدف قرار دهد.
بنابراین شما در این مدل بازاریابی مبنی بر چاپ بروشور و کاتالوگ (چاپی) سرمایهگذاری میکنید و محصول خود را در چند مجله و کاتالوگ معروف زنانه که به سمت مخاطبان بالای ۳۰ سال جهت پیدا میکنند، به نمایش میگذارید.
همچنین شما باید مطمئن شوید که محصول را بر اساس لوکس و مجلل بودن آن قیمتگذاری میکنید تا نشانگر دسته محصولات با کیفیت و رده بالا باشد.
با این حال، اگر بستهبندی شما ارزان و طراحی ضعیفی داشته باشد و محصول خود در داروخانهها به فروش برسانید مسلماً نه تنها مشتریانی برای یک محصول با کیفیت و لوکس را جذب نمیکنید، بلکه فروش کم و حداقلی را خواهید داشت.
این ناسازگاری، که با استراتژی موقعیتیابی کلی همخوانی ندارد، در وهله اول از رسیدن شما به مخاطب هدف شما جلوگیری میکند.
کسانی که به آنها دسترسی پیدا میکنند. همچنین در چنین وضعیتی نارضایتی و در نتیجه بازاریابی دهان به دهان منفی را تجربه میکنید که در نهایت فروش شما را به افول میبرد.
جمعبندی و نتیجه گیری
با استفاده از مدل بازاریابی STP، مشاغل میتوانند ارزشمندترین بخشهای مشتری خود را شناسایی کرده و محصولات و ارتباطات بازاریابی را ایجاد کنند که این مشتریان را هدف قرار میدهد.
این به شما کمک میکند که کمپینهای بازاریابی جذابتر و شخصیسازی شدهای ایجاد کنید که بازدیدکنندگان را با سرعت بالایی به مشتری تبدیل کند.
در این مقاله همچنین معایب و مزایای مدل بازاریابی Stp مورد بحث و بررسی قرار داده شدند. همچنین با استفاده از این مدل بازاریابی کاربردی و مؤثر میتوانید انقلابی در صنعت فروش، جذب و تبدیل مشتری به وجود بیاورید.
.