تعریف داستان سرایی یا (Storytelling) در محتوا چیست؟
داستانسرایی چیست؟ طبق تعریف سازمان جهانی قصهگویی، داستانسرایی یک هنر باستانی و همچنین نوعی از بیانات انسان است که ارزش خاصی به آن میبخشد.
امروزه تقریباً در هر حوزهای برای افزایش جذابیت و کیفیت از داستانها استفاده میشود اما واژه «داستانسرایی» اغلب بامنظورهای گوناگونی بیان میشود و دارای معنی ثابتی نیست.
بهصورت کلی داستانسرایی یعنی تعاملی که از یکسری کلمات و کارها برای تحلیل شنونده استفاده میکند و در سرتاسر آن از عناصر مختلف و تصاویر استفادهشده است. در این مقاله از بلاگ مهدی عراقی قصد داریم بگوییم داستان سرایی چیست و در ادامه نحوه انجام آن را برایتان شرح دهیم.
داستان سرایی چیست؟
اگر بخواهیم نگاهی به تاریخچه داستانسرایی بی اندازیم متوجه میشویم که سابقهای بسیار طولانی در فرهنگهای مختلف دارد و از گذشتههای دور تا به کنون افراد برای انتقال فکر، نظر و… خود به دیگران از آن استفاده میکنند.
اما شاید از خودتان بپرسید ما که داستاننویس و … نیستیم و حوزه ما نیز در بازاریابی است؛ پس چگونه داستانسرایی به دردمان خواهد خورد؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤال حتماً مرا تا آخر این مقاله همراهی کنید، مطمئناً متوجه قضیه خواهید شد.
در مرحله اول بگذارید ببینیم منظور از داستانسرایی چیست؟ و در چه جایی این کلمه را به کار میبریم؟
بهصورت کلی، داستانسرایی یعنی با یکسری از روشها با مخاطب تعامل برقرار کنیم و ایدههایمان را به او انتقال دهیم بهصورتی که احساسات و تخیل او فعال شود.
در بازاریابی، داستانسرایی میتواند کمک بسیار زیادی به کسبوکارها کند تا استراتژیهایی بسیار کاربردی طراحی کنند که میتواند باعث انگیزه بخشی، الهام دهی و درنهایت وادار کردن مشتریان به انجام عملی شود که آنان میخواهند و طبعاً این خواسته خرید کردن خواهد بود.
هنگامیکه یک مخاطب شروع به خواندن داستانتان میکند، باید بتواند دقیقاً شخصیتی مانند خودش را مشاهده کند که دغدغهها و مشکلاتش مانند اوست و بهصورت مرحلهبهمرحله پاسخ سوالاتش را یافته و درنهایت مشکلاتش را برطرف نماید؛ به این میگوییم یک داستان بسیار خوب و فوقالعاده که میتواند مزایای بسیار بزرگ و چشمگیری برای ما به همراه داشته باشد.
داستانسرایی برند راهکاری است که به ما کمک میکند بتوانیم برای مخاطب، بخشی از زندگی او را تعریف کنیم و درنهایت با یکسری از استراتژی به نیازها و چیزی که میخواهد پاسخ مناسب را بدهیم؛
وقتی شما یک داستان برند قدرتمند و خوب داشته باشید، مشتریان بعد از مطالعه آن احساس میکنند که محصولات شما دقیقا چیزی است که میتواند نیازهایشان را برطرف کند و این یعنی آگاهی او نسبت برند، محصولات و مزایای آن افزایش مییابد و احتمال اینکه خریدی از ما انجام دهد بسیار بالاتر خواهد بود.
در داستانسرایی ما یک ایده اولیه بزرگ داریم که بهصورت مرحلهبهمرحله، پیامی که ما میخواهیم به مخاطب انتقال پیدا میدهد و با یکسری از روشها، لحظه دریافت پیام از طریق او را احساسبرانگیز میکنیم تا برای همیشه در ذهن او باقی بماند.
در واقع مغز ما بهگونهای طراحیشده است که مکانهایی که احساساتمان برانگیخته میشود را بهخوبی به خاطر بسپارد؛ بنابراین در داستانسرایی ما تأکید بسیار ویژهای رو احساسات میکنیم و از هر طریقی که ممکن است سعی میکنیم عواطف و احساسات مخاطب را برانگیخته کنیم تا در حافظه او ثبت شویم.
اگر مقداری از روزنامهنگاری سررشته داشته باشید حتماً متوجه میشوید که داستانسرایی با نوعی از نگارش به نام هرم وارونه بسیار شباهت دارد و این به خاطر اهمیت این مفهوم است که به هر فضایی باز شده است.
دلیل اینکه داستانسرایی میتواند چنین مزایای بینظیر و فوقالعادهای را در اختیار کسبوکارها قرار دهد این است که بهصورت مناسب به نیازهای مخاطبان پاسخ میدهد؛
فرض کنید داستانی را میخوانید که طوری طراحیشده است که کاملاً نیازها و دغدغههایتان را بیان میکند و شما حس میکنید که خودتان آن داستان را نوشتهاید! در ادامه شما برای آن مشکلاتی که دارید یکسری راهکارهای مناسب دریافت میکنید و با استفاده از آن احساس خوبی را تجربه میکنید.
به نظرتان چنین داستان لذت بخشی که اینهمه مزایا برایتان به همراه دارد را فراموش خواهید کرد؟ هرگز!
بنابراین داستانسرایی در بازاریابی کمک بسیار زیادی به ما میکند تا آگاهی از برند خودمان را تا حد بسیار زیادی افزایش دهیم و در نگاه مخاطبان خاص ویژه جلوه کنیم؛
این خاص بودن سبب میشود تا آنان در بین تعداد انبوهی از کسبوکارهای مختلف، ما و محصولاتمان را ترجیح دهند و آن را با استفاده از داستان جذابی که دارد به یادآورند.
چگونه میتوانیم یک داستان خوب را تشخیص دهیم؟
حالا که فهمیدیم داستانسرایی چیست، نوبت آن است که بدانیم چگونه میتوان یک داستان خوب را تشخیص داد و فهمید که آیا برای برند ما مفید خواهد بود یا خیر.
در زیر یکسری معیارها را به شما معرفی میکنم که میتواند برایتان مفید باشد:
یک داستان باید سرگرمکننده باشد
یک داستان خوب باید طوری مخاطب را درگیر خودش کند و آن را سرگرم سازد که علاقهای به ادامه خواندن پیدا کند و آن را تا انتها ادامه دهد.
یک داستان باید آموزشی باشد
یک داستان باید باعث شود که مخاطبان دچار کنجکاوی شده و به دنبال کسب اطلاعات بیشتری باشد و درنهایت دانشی جدید بر او بی افزاید که در آینده به او کمک خواهد کرد.
یک داستان باید جهانی باشد
یک داستان خوب باید برای هر فردی مناسب باشد و تجربیات آنان را بهصورت صحیح بیان کرده و احساساتشان را نشان دهد.
یک داستان باید سازمانیافته باشد
زمانی میتوانیم بگوییم یک داستان خوب است که از یک ساختار مشخص و منطقی استفاده کند و بهصورت اصولی و صحیح پیام اصلی را به او منتقل کرده و تأثیرگذاری لازم را داشته باشد و نهایت باعث ایجاد حس جذابیت گردد.
یک داستان باید بهیادماندنی باشد
داستان خوب داستانی است که احساسات و عواطف مخاطب را طوری برانگیخته کند که باعث ذخیره آن در حافظه دائمی او گردد و تا ابد در ذهنش باقی بماند.
چگونه میتوان در داستانسرایی موفق بود؟
احتمالاً تابه اینجا متوجه شدهاید که داستانسرایی چه مزایای فوقالعادهای برای کسبوکارها دارد و چگونه میتواند باعث موفقیت هرچه بیشتر آنان گردد؛ اما احتمالاً از خودتان بپرسید که خب اگر داستانسرایی را انجام دادیم و نتیجهای نگرفتیم چطور؟ اصلاً چگونه میتوانیم در داستانسرایی موفق عمل کنیم و به چیزهایی که میخواهیم دستیابیم؟
در جواب شما باید بگویم که اولاً در هر چیزی احتمال شکست و خطا وجود دارد و اگر کسی روشی به شما معرفی کرد که 100% به موفقیت میرسد باید به او شک کنید.
طبیعتاً در هر زمینهای که وارد میشوید در ابتدا باید دچار یکسری شکستها شوید که تجربه به دست آورید و با گذر زمان و بیشتر شدن تجربیات و درنهایت به کار بردن آنان، به موفقیتهای چشمگیری خواهید رسید.
دوما اینکه داستانسرایی نیز نیاز به مهارت و دانش موردنیاز خودش دارد که درصورتیکه توسط فردی کار بلد و متخصص انجام نشود طبیعتاً ثمرهای برای شما نخواهد داشت؛ شما میتوانید با مطالعه و عضویت در کارگاههایی که این مهارت را آموزش میدهند میزان تواناییتان در داستانسرایی را افزایش دهید و داستانهایی فوقالعاده و جذاب بنویسید.
یکی دیگر از ویژگیهایی که در داستانسرایی اهمیت بسیار زیادی دارد خلاقیت است؛ شما نمیتوانید بدون یک داستان جذاب و اثرگذار به موفقیتی دست پیدا کنید و لازمهٔ نوشتن چنین داستانی خلاقیت خواهد بود.
شما در داستانسراییتان باید با مخاطبان بهصورت کاملاً صادقانه و مناسب صحبت کنید و اینیکی از عناصر اصلی داستان شما خواهد بود؛ مخاطب باید با خواندن داستانتان نوعی احساس راحتی کند و درنهایت به شما اعتماد کرده و کاری که از او میخواهید را انجام دهد.
در کمی بالاتر به شما گفتیم که با استفاده از داستانسرایی سعی میکنیم بهصورت مرحلهبهمرحله نیازهای مشتری را برای او بازگو کرده و در ادامه راهکارهایی را برای او بیان کنیم؛ اما اگر ندانیم که محصولات ما چه مزایایی دارند و نیازهای مشتری چیست، چگونه میتوانیم کار مفیدی انجام دهیم؟!
بنابراین یکی از کارهای اصلی و مهمی که حتماً باید در داستانسرایی انجام دهید شناسایی مزایای محصولات خودتان و نیازهای مشتری است که کمک میکند یک دید بسیار بهتر داشته باشید و در داستانهایتان از این دو فاکتور بهصورت مناسبی بهره ببرید.
در مرحله اول ببینید که محصولات شما چه مزایایی دارند و اگر مشتریان از آن استفاده کنند چه سودی خواهند برد؛ در مرحله بعد باید بررسی کنید که آیا مشتریان اصلاً به چنین مزایایی نیاز دارند؟ اگر بله کدام نیازهایشان برطرف میشود؟
طبیعتاً هیچکدام از من و شما چیزی را نمیخریم مگر اینکه نوعی احساس نیاز به آن داشته باشیم به همین دلیل است که برندها در بازاریابی سعی میکنند در مخاطب نیازهای جدیدی ایجاد کنند یا نیازهای قبلی را بهصورت پررنگتری به آنان نشان دهند.
یک داستانسرایی نیز زمانی میتواند به موفقیت دست یابد که دقیقاً نیازهای مشتریان را شناسایی کند و در طول داستان و در زمان مناسب یکسری راهکاری خوب و مناسب برای رفع آنان به مشتری پیشنهاد دهد!
در چنین شرایطی میتوانید مزایای فوقالعاده داستانسرایی را در کسبوکار و بازاریابی برندتان مشاهده کنید و سودهای دریافتیتان قطعاً بسیار بیشتر از هزینهای است که برای یک داستانسرایی خوب پرداخت میکنید.
نکته مهم بعدی با محتوا و جزئیات بودن داستانها است؛ بهصورت طبیعی انسانها داستانهایی را دوست دارند که بهصورت دقیق و با جزئیات نوشتهشده باشد و تمامی موضوعات مربوط را در برگیرد؛ بنابراین برای افزایش جذابیت هرچه بیشتر داستانتان حتماً با جزئیات باشید و به نکات ریز هم اشارهکنید.
شما باید کاری کنید تا قدرت تخیل مخاطب به کار بی افتند و سعی کند تمام صحنههای و اتفاقاتی که برای او بازگو کردهاید را در ذهنش شبیهسازی کند! در چنین شرایطی میتوان مطمئن بود که داستانسرایی شما موفق بوده و به چیزهایی که میخواستید رسیدهاید.
نکته مهم بعدی این است که شخصیتهایی که برای داستانتان انتخاب میکنید باید برگرفته از شخصیت خود مخاطبان هدف باشد و درواقع از پرسونای آنان استفاده کند؛ احتمالاً بگویید که خب مخاطبان هدف مختلفی وجود دارند و پرسونای ما تنها یک عدد نیست! در اینجا شما آزادید که برای پرسوناهای مختلف داستانهای متفاوتی بنویسید که بر اساس نیاز آنهاست و در واقع هیچ محدودیتی در این زمینه وجود ندارد.
چگونه داستانسرایی را انجام دهیم؟
تا به اینجا فهمیدیم که داستانسرایی میتواند مزایای بسیار زیادی برای هر کسبوکاری به همراه داشته باشد و در بازاریابی برند کمک بسیار زیادی به او کند.
اما احتمالاً بسیاری از شما این سؤال در ذهنتان وجود داشته باشد که خب اصلاً از کجا باید این کار را شروع کنیم و انجام دهیم؟ در زیر بهصورت قدمبهقدم به شما خواهم گفت که چگونه میتوانید داستانسرایی برند را انجام دهید و درنهایت آن را منتشر کنید:
مرحله اول: تحقیقاتتان را در بازار هدفتان انجام دهید و مخاطبانتان را بشناسید
اولین واصلیترین مرحله از داستانسرایی شناسایی مخاطبان هدف یا ترسیم پرسونا است. شما نمیتوانید بدون انجام تحقیقات بازار هدف، شروع به نوشتن داستانی برای برندتان کنید. در این مرحله باید به تحقیق در بازار هدفتان بپردازید و درنهایت پرسونای مشتریانتان را بهصورت دقیق و صحیح طراحی کنید.
تا زمانی که مخاطبان هدفتان را نشناسید و در گروههای مختلف قرار ندهید، عملاً داستانسرایی هیچ فایده و سودی برایتان نخواهد داشت حتی اگر نویسنده آن جز برترین نویسندهها در جهان باشد!
مرحله دوم: پیام اصلی داستانتان را بشناسید
در مرحله دوم باید تعیین کنید که دقیقاً میخواهید چه پیامی را به مخاطبان هدفتان برسانید؟ داستان شما باید دارای یک پیام اصلی باشد که مهمترین هدف شما را شامل میشود.
در ابتدا باید تعیین کنید که داستان شما دقیقاً راجع به چه چیزی است؟ راجع به فروش یک محصول است یا قصد دارد یک خدمت را به مشتریان ارائه دهد؟
یک تکنیک بسیار خوب برای اینکه بتوانید پیام اصلیتان را تشخیص دهید این است که سعی کنید داستان برندتان را در 6 تا 10 کلمه بیان کنید و آن را شرح دهید. این کلمات در واقع همان پیام اصلی شما خواهند بود که در طی داستانتان باید استفاده شوند.
اگر هرچه تلاش میکنید نمیتوانید داستانتان را در چند کلمه خلاصه کنید، احتمالاً هنوز پیام اصلی ندارید که بخواهید از آن استفاده کنید و باید برای به دست آوردن آن تلاش بیشتری انجام دهید.
مرحله سوم: نوع داستانتان را تعیین کنید
طبیعتاً مانند داستانهای ادبی و …، داستانهایی که برای برندها نوشته میشوند نیز دارای انواع گوناگونی هستند. تصمیمگیری برای آنکه کدام نوع از داستانها برای شما مناسب است کاملاً به هدفتان از نوشتن داستان بستگی دارد.
یک روش خوب برای شناسایی بهترین نوع داستان این است که خودتان را جای مخاطبان قرار دهید و بگویید که الآن باید چه احساسی داشته باشم؟
در واقع هر روش داستانسرایی تأثیرات گوناگونی را روی مخاطبان خواهد گذاشت و احساسات مختلفی را در او فعال میکند؛ بنابراین شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که از هر سبکی که دلتان می–خواهد استفاده کنید و تاثیراتی که میخواهید را به دست آورید.
بنابراین با پاسخ دادن به این سؤال که میخواهید مخاطب بعد از خواندن داستان شما چه احساسی داشته باشد و چه واکنشی نشان دهد میتوانید بفهمید که کدام سبک داستان می-تواند بیشترین کمک را به شما بکند.
مرحله چهارم: واکنشهای مخاطبان را در نظر بگیرید و راهکاری برایش تعیین کنید
یکی از کارهای بسیار مهمی که در یک داستانسرایی موفق ضروری است و حتماً باید انجام شود، پیشبینی واکنشهای احتمالی مخاطبان و در نظر گرفتن راهکاری برای آن است.
در ابتدا باید بدانید که هدفتان از نوشتن این داستان چیست و دوست دارید مخاطبیان هدفتان بعد از خواندن آنچه اقداماتی را انجام دهند؛ بهعنوانمثال خریدی را تکمیل کنند، در خبرنامهتان عضو شوند و …
درنهایت وقتی بدانید که خواستهتان از مخاطبان چیست و دوست دارید بعد از مطالعه داستان چه واکنشی داشته باشند، میتوانید یکسری فراخوان اقدام یا CTA مناسب تعیین کنید که شما را به هدفتان میرساند.
بهعنوانمثال اگر هدف شما از نوشتن داستانتان فروش یک محصول خاص باشد، بعد از معرفی نیاز و راهکار برای رفع آن به مخاطب، میتوانید یک دکمه برای خرید محصولتان با عنوان «خرید محصول» قرار دهید و او را تشویق به انجام عملی کنید.
عملاً نوشتن یک داستان بدون در نظر گرفتن واکنش مخاطب و استفاده از فراخوان اقدام نمیتواند نتیجهای برای شما داشته باشد و برای دریافت نتایج مناسب حتماً باید این کار را انجام دهید.
مرحله پنجم: بهترین رسانه را برای اشتراکگذاری داستانتان انتخاب کنید
طبیعتاً نداشتن یک بستر مناسب برای داستان شما باعث میشود که هرگز به نتایجی که انتظارش را داشتید نرسید. انتخاب بستر مناسب برای انتشار داستان شما بسیار مهم است و میتواند موفقیت یا عدم موفقیت شما را تعیین کند.
همانطور که در بالا نیز خدمتتان عرض کردم داستانهای انواع زیادی دارند و طبیعتاً ما نمیتوانیم هر سبک داستانی را در تمامی رسانهها منتشر کنیم؛ زیرا اولاً ممکن است مخاطبان هدفمان در آن نباشند و ثانیاً آن سبک داستان مناسب آن بستر نباشد.
بهعنوانمثال اگر داستان شما بهصورت ویدیویی است، احتمالاً اینستاگرام بهترین انتخاب برای شما خواهد بود؛ اما این موضوع برای یک داستان متنی بههیچعنوان صادق نیست.
برای انتخاب رسانه مناسب داستانسرایی باید به فاکتورهای مختلفی مثل نوع قصه، منابع در دسترسی که دارید مثل پول، زمان و … توجه کنید.
مرحله ششم: داستانتان را نوشته و درنهایت آن را منتشر کنید
حالا که مخاطبانتان را میشناسید و میدانید چه نیازهایی دارند، واکنشهای احتمالی آنان را میدانید و CTA های مناسبی نیز تعیین کردهاید، نوبت شروع کار و نوشتن داستان اصلی شماست. اگر از همان ابتدا شروع به نوشتن داستان کنید و مراحل ذکرشده را نگذرانید، قطعاً موفقیتی نیز به دست نخواهید آورد زیرا در مسیر نامعلومی حرکت میکنید.
مراحلی که در بالا خدمتتان عرض کردیم باعث میشوند بتوانید یکسری جزئیات خلاقانه به داستانتان اضافه کنید که جذابیت زیادی برای مخاطبان دارند و باعث تأثیرگذاری هرچه بیشتر روی آنان میشوند.
پس از نوشتن داستان، مهمتری کاری که باید انجام دهید طبیعتا انتشار آن است و اگر مراحل را بهدرستی انجام داده باشید میدانید که بستر کدام رسانه برای شما مناسب خواهد بود.
داستان شما حتماً باید در شبکههای اجتماعی مناسب که در مراحل قبلی انتخابشده انتشار یابد تا بتوان بیشتری بازدهی ممکن را دریافت کرد.
بهعنوانمثال انتشار یک داستان متنی در بلاگ سایت خودتان میتواند انتخاب بسیار خوب و عاقلانهای باشد؛ از طرفی دیگر داستانهای ویدیویی در بستر هایی مثل یوتیوب میتوانند بسیار موفقتر باشند و مخاطبان بسیار بیشتری را به دست آورند.
یا حتی اگر داستانتان در سبک پادکست باشد بازهم باید رسانههای مناسب خودتان را پیدا کنید؛ هدف من از گفتن چنین صحبتهایی این بود که تمامی رسانهها برای شما مناسب نیستند و باید نوع مناسب آنها برای خودتان برگزینید.
نکته مهم این است که تا جایی که ممکن است باید داستانتان را در شبکههای اجتماعی و رسانههای مختلف که مناسب هستند به اشتراک بگذارید تا بیشترین تعامل و بازخورد ممکن را دریافت کنید؛ در چنین شرایطی میتوان گفت که موفق بودهاید و داستان سرایی تان نتایج قابل قبولی گرفته است.
جمعبندی و نتیجه گیری
هنگامیکه بهصورت صحیح و اصولی داستانسرایی را انجام دهید میتوانید مزایای بسیار زیادی را در استراتژی محتوای خودتان ببینید و این ابزار کمک بسیار به تحقق اهداف شما در بازاریابی کسبوکارتان خواهد کرد.
یک داستان خوب نیاز به یک قصه گوی خوب دارد و اگر نویسنده داستان بتواند تمامی ویژگیها و رویدادهای برندتان را بهصورت صحیح و جذاب به مخاطبانتان ارائه کند، آنوقت است که میتوانید از مزایای آن بهرهمند شوید.
در هنگام نوشتن داستان برند باید مخاطبان هدفتان را بهصورت کامل و دقیق بشناسید تا بدانید که دقیقاً برای کدام گروه از آنان داستان مینویسید و آن آنچه علایق، نیازها ویژگیهایی دارند. با استفاده از داستانسرایی میتوانید نیازهای مخاطبان را در طول داستان به آنان بیان کنید و درزمانی مناسب، راهکارهایی به آنان پیشنهاد دهید که باعث میشود اعتماد آنان به شما بیشتر و بیشتر شده و درنهایت ترغیب به انجام عملی شوند که شما میخواهید!
ازاینجاییکه ممکن است بسیاری از شما با کنون با واژه داستانسرایی آشنا نشده باشید، در این مقاله سعی کردیم بگوییم داستانسرایی برند چیست و چگونه میتوان آن را انجام داد.
نظر شما چیست؟ تاکنون از داستانسرایی استفاده کردهاید؟ تأثیرات آن برایتان چه بوده است؟ حتماً نظرتان را در کامنتها بنویسید.
داستان سرایی در تبلیغات و در فروش بسیار مهم و حائز اهمیت است فراموش نکنید همه افراد عاشق استوری تلینگ هستند و دوست دارند داستان وار به عمق متن شما نگاه کنند.
یک کتاب هست داستان سرایی خوب البته نمیدونم دیگه باشه یا نه ولی اگر تونستید اونو پیدا کنید واقعا عالیه بهتون ذهنت فوق العاده ای میده