داستان برند (Brand Story) چیست؟ چگونه آن را طراحی کنیم؟
هر چیزی که در این دنیا میبینید، داستانی از خود دارد؛ داستانی که در آن از ابتدا تا به امروزش در آن روایت میشود و تمام نکات ریزو درشتش را در برمیگیرد.
در دنیای بازاریابی نیز هر برندی از آغاز فعالیت خودش تا به امروز داستانی به همراه دارد که در آن زمان شروع فعالیـت، تجارب تلخ و شیرین و ارزشهای برند و… را با مخاطب به اشتراک میگذارند تا با او ارتباط تاکتیکی برقرار کرده و او را احساسی کنند؛
به این داستان، داستان برند میگوییم. طراحی و نوشتن داستان برند بحث بسیار مهم، پیچیده و سختی است به همین دلیل صاحبان برندها اقدام به استخدام فیلمنامهنویسها و … میکنند تا این کار به بهترین شکل ممکن انجام شود.
اما آیا میدانید چگونه باید داستان برند را طراحی کرد؟ اصلاً این کار چه فایدهای دارد؟! در این مقاله از سایت مهدی عراقی قصد داریم بگوییم داستان برند چیست و در ادامه نحوه طراحی آن را برایتان شرح دهیم.
داستان برند چیست؟
هر برندی که در دنیای امروزی وجود دارد، از ابتدای شروع کار تا به امروز سرگذشتی دارد؛ به عبارتی از روزی که شروع به کارکرده تا به امروز، اتفاقات مختلفی برای او افتاده و تجربیات و تلخ و شیرین بسیاری به دست آورده است.
داستان برند بهصورت کلی تمام اتفاقات و رویدادهایی است که از ابتدای ظهور تا به امروز برای برند ما رخداده است و باعث برانگیخته شدن احساسات مختلف و انتقال وقایع و حقایق برند ما به مخاطبان میشود.
داستان برند از اجزای مختلفی تشکیلشده که در آن سعی میشود به هر قسمت بهصورت صحیح و مناسبی پرداخته شود؛ بهعنوانمثال در بخشی از آن به حقایق برند، بخشی از آن به اهداف و … میپردازیم تا درنهایت تمامی اجزا را بهصورت کامل برای مخاطبان شرح دهیم.
نکته لازم به ذکر این است که داستان برند با تاریخچه آن تفاوت دارد؛ ما در تاریخچه برند تمامی وقایع و اتفاقات را از روز اول تا به امروز بهصورت موبهمو روایت میکنیم درصورتیکه در داستان برند، تنها به بخش کوچکی از این اتفاقات که جذابیت بیشتری برای مخاطب دارد پرداخته میشود.
در داستان برند ما باید شخصیتهای مختلفی داشته باشیم و در کنار آنان، قهرمانی نیز وجود داشته باشد؛ ما باید با استفاده از این شخصیتها اتفاقات و وقایع مختلف را روایت کنیم تا جذابیت داستان بالا رفته و احساسات مخاطب برانگیخته شود.
درواقع نویسنده داستان برند را فیلمنامهنویس در نظر بگیرید و خود داستان را نیز یک فیلم سینمایی! ما دقیقاً باید داستانمان را مانند یک فیلم برای مخاطب بازگو کنیم تا بتوانیم حس خوبی به او انتقال دهیم.
مثالهایی از داستان برند
در بالا به شما گفتم که داستان برند چیست! اما شاید بهتر باشد مثالهایی نیز برایتان بزنم تا تأثیرات فوقالعاده آن را با تمام وجود لمس کنید.
استیو جابز، بنیانگذار شرکت اپل، داستان زندگی بسیار جالبی داشت. او اپل را تنها از یک گاراژ شروع کرد و توانست با سختی و تلاش بسیار زیاد، آن را به یکی از باارزشترین برندهای دنیا تبدیل کند.
داستان زندگی استیو جابز باعث شد مخاطبان برند اپل احساساتی شوند و واکنشهای بسیار بیشتری نسبت به این برند داشته باشند. بیل گیتس، بنیانگذار بزرگترین شرکت نرمافزاری دنیا یعنی مایکروسافت، برای رساندن این شرکت به قلههای موفقیت حتی لحظهای تسلیم نشد.
او نوآوریهای فوقالعادهای ارائه داد و با تمام توان برای توسعه آنان کوشید. داستان زندگی این مرد باعث شد واکنشهای احساسی مردم نسبت به این برند بهشدت بالاتر رود پیشرفت زیادی متحمل این شرکت شد.
مارک زاکربرگی که امروزه او را برای تأسیس فیسبوک میشناسیم، در ابتدا فقط یک شبکه کوچک ارتباطی برای دانشجویان ایجاد کرده بود؛
این کار او باعث شد یواشیواش ایده راهاندازی فیسبوک به سراغش بیاید و پس از راهاندازی این شبکه اجتماعی، بقیه شبکههای اجتماعی نیز به وجود آمدند و پس گذشت مدت کوتاهی، استفاده از شبکههای اجتماعی در سرتاسر جهان فراگیر شد.
همانطور که میبینید برندهای بزرگی که امروزه در دنیا وجود دارند، دارای یک داستان بسیار قدرتمند هستند که باعث برانگیختن احساسات مخاطبان و درنهایت خلق ذهنیتی فوقالعاده راجع به آنان میشوند.
البته فراموش نکنید که وقتی میگوییم داستان برند منظورمان فقط برندهای بزرگ نیست؛ هر برندی اعم از کوچک و بزرگ باید داستان برند داشته باشد.
برندهای ایرانی زیادی وجود دارند که دارای داستان برند قدرتمندی هستند؛ بهعنوانمثال مؤسس سایت تخفیفان یک خانم است که توانست در کشوری که طرز فکرهای بسیار اشتباهی راجع به زنان وجود دارد، تبدیل به یک کارآفرین موفق شود و به دستاوردهای بزرگی دست یابد.
یا برند دیجیکالا؛ این برند در ابتدا توسط برادران محمدی و با فروش دوربین شروع شد. هیچکس (حتی خود مؤسسان) این برند نیز فکرش را نمیکردند که در کشوری که هنوز حتی واژه اینترنت بهخوبی جا نیفتاده بتوانند به درآمد روزانه میلیاردی برسند و صدها کارمند داشته باشند.
همانطور که مشاهده میکنید، وقتی یک برند دارای داستانی جذاب، احساسی و معتبر باشد، احساسات مخاطبان را برانگیخته میکند و یک ذهنیت بسیار خوبی به مخاطب میدهد.
این اتفاق باعث میشود برندتان بهسرعت به اعتبار دست یابد و در ذهن مردم بهعنوان برندی محبوب شناخته شود.
داستانسرایی برند چیست؟
خب حالا که فهمیدیم داستان برند چیست، نوبت آن است که به مفهوم مرتبط دیگری به نام داستانسرایی برند بپردازیم.
درواقع داستانسرایی برند یعنی با استفاده از روایتها سعی کنیم با مخاطبان ارتباطات مؤثری برقرار کنیم و به آنان بگوییم که برند ما بر اساس چه ارزشهایی فعالیت میکند و این ارزشها را چگونه به آنان انتقال خواهید داد.
داستانسرایی برند شما زمانی موفق خواهد بود که کاملاً الهامبخش باشد و به مخاطب حس خوب و روحیهای تازه بدهد. بهعنوانمثال میتوانید بگویید اهداف نهایی برند شما چیست و برای رسیدن به آنچه سختیهایی را تحمل میکنید و همچنین انگیزه شما برای ادامه راه چگونه حفظ میشود و…
برای اینکه داستانسرایی خوبی داشته باشید، سؤالات زیر میتوانند مفید باشند:
- شما دقیقاً چه کسی هستید؟
- چهکاری انجام میدهید؟
- چگونه میخواهید مشکلات موجود را برطرف سازید؟
- ارزشهای شما کدام اند؟ چگونه میخواهید آنها به وجود آورید؟ چگونه آنان را حفظ خواهید کرد؟
- نحوه تعامل شما با مشتریان چگونه است؟
- ارزشها را چگونه با مخاطبان به اشتراک خواهید گذاشت؟
داستان برند شامل چه مواردی میشود؟
حالا فهمیدیم داستان برند چیست، نوبت آن است که اصلاً بدانیم داستان ما باید شامل اجزایی باشد و در آن راجع به چه چیزهایی صحبت کنیم.
همانند یک داستان و فیلمنامه، داستان برند نیز باید دارای شخصیتها و عناصر مختلفی باشد که از طریق آنان داستان برند ما روایت میشود و باعث برانگیخته شدن احساسات مخاطب میشود.
ما باید داستانمان طوری بنویسیم که بهنوعی اشارهای به عناصر زیر داشته باشد و ردپایی از آنان به چشم بخورد:
حقایق
در این قسمت باید به حقایقی که راجع به برند شما وجود دارند بپردازید؛ حال این حقایق ممکن است در ظاهر برند بهسادگی مشخص باشد یا نباشد.
اهداف
در قسمت اهداف ما باید بهصورت کلی به مخاطب باید بگوییم اهدافمان چیست و در راستای چه هدفی حرکت میکنیم. بهعنوانمثال یکی از اهداف شرکت اپل میتواند داشتن طراحی خاص در محصولاتش باشد.
چشمانداز
چشمانداز یعنی جهتی که برند ما در حال حرکت بهسوی آن است. درواقع چشمانداز باهدف تفاوت اساسی دارد. هدف یعنی چیزی مشخص و قابلاندازهگیری که تا زمان خاصی باید به آن برسیم؛ اما چشمانداز یعنی جهتی که بهسوی آن حرکت میکنیم.
دقیقاً مانند اینکه ستاره قطبی را انتخاب کرده و بهطرف آن برویم؛ خب مشخص است ما هرگز به ستاره قطبی نخواهیم رسید، ولی جهتمان بهسوی آن است.
ارزشهای سازمانی
بهصورت کلی ارزشهای سازمانی، ارزشهایی هستند که برند شما بر اساس آنان پیش میرود و حرکت میکند. ارزشهای سازمانی ما تجربههای فوقالعادهای به کارمندان منتقل میکنند در برقراری ارتباط با مشتریان، شرکا و سهامداران نقش اساسی دارند و باعث تمایز شما از رقیبان میشوند.
محصولات و خدمات
در این قسمت باید به مخاطبان بگویید چه خدمات و محصولاتی به آنان عرضه میکنید و با انتخاب شما دقیقاً چه چیزی به دست خواهند آورد.
اعضای مجموعه
شناختن اعضای مجموعه توسط مخاطبان حس بسیاری خوبی به آنان میدهد و حس صمیمیت بیشتری نسبت به برند شما خواهند داشت. در معرفی اعضای مجموعه سعی کنید تا حد امکان حرفهای کارکنید و جذابیت داستان خودتان را بالا ببرید.
ارزشهایی که ایجاد میکنید
در این قسمت باید بگویید که مشتریان با خرید از شما چه چیزی به دست خواهند آورد؟ چرا باید شمارا به رقیبانتان ترجیح دهند و چه نیازی از آنان برطرف خواهید کرد.
نام و تگلاین
در این قسمت باید نام و شعار خودتان که قرار است در قسمتهای مختلف برند بهصورت دائمی تکرار شوند را معرفی کنید.
محتوا
در این قسمت باید مشخص کنید محتوای برند شما دقیقاً چیست و آنان با دنبال کردن شما به چه محتواهایی دسترسی خواهند داشت.
طراحی
در بخش طراحی باید مشخص کنید که عناصر بصری شما بر چه اساسی هستند، با چه هدفی انتخاب میشوند و …
اقدامات
در این بخش باید اقداماتی که انجام میدهید یا قرار است انجام دهید را مشخص کنید.
تجربه مشتری
تقریباً هیچ فردی وجود ندارد که علاقهمند به خرید از برندی باشد که تابهحال هیچکس محصولات آن را تجربه نکرده است. در این قسمت باید یک اشاره جزئی و حرفهای به تجربیات مشتریانی که تابهحال داشتهاید بکنید.
قیمت و کیفیت
مخاطب زمانی برای محصول شما هزینهای پرداخت میکند که بداند آن ارزشش را دارد. در این بخش باید به قیمت محصولات و دلیل انتخاب این قیمت برای محصولات بپردازید و دقیقاً بگویید که باقیمت تعیینشده چه چیزی دریافت خواهند کرد و چرا محصول شما ارزش این قیمت را دارد.
جایگاه برند و درک دیگران از آن
در این قسمت باید یک اشاره کلی به جایگاه برندتان در بازار داشته باشید و بگویید که ازنظر دیگران چطور درک و شناخته میشوید.
توزیع
روشهای توزیع محصولات خودتان را بهصورت واضح و مشخص به مخاطب بیان کنید.
موقعیتهای جغرافیایی و مکانی
در این بخش باید مکان جغرافیایی خودتان را به مخاطب معرفی کنید تا دقیقاً بداند در کجا فعالیت میکنید؛ با این کار حس اعتبار و صمیمیت بیشتری را به مخاطب انتقال خواهید داد.
همهگیر بودن
در این قسمت باید اشارهکنید که برند شما توسط افراد زیادی شناخته میشود و میتواند نیاز تمامی قشرهای جامعه را برطرف کند.
انجمنها و اجتماع
انجمنها بخشهایی هستند که مشتریانتان میتوانند دورهم جمع شده و راجع به محصولاتتان به بحث و صحبت مشغول شوند. در این بخش حتماً به انجمنهایی که برند شما دارد یا قرار است داشته باشد صحبت کنید.
شهرت
قطعاً هر مخاطبی علاقه دارد که بداند شرکتی که از او خرید خواهد کرد، شهرتش تا چه حدی است. در این قسمت باید دقیقاً مشخص کنید که بین چه قشری از جامعه و به چه دلیلی به شهرت رسیدهاید؛ این به شما کمک میکند که اعتبار بسیار بیشتری نزد مخاطبان دریافت کنید.
واکنشها و دسترسی
در بخش واکنشها نیز باید به اتفاقاتی که برایتان افتاده و واکنشهایی که داشتهاید، عکسالعمل مخاطبان به تغییرات برند و … اشارهکنید.
داستانسرایی برند چه فایدهای دارد؟
همانطور که در بالا نیز خدمتتان عرض کردم، زمانی که یک برند داستان داشته باشد مخاطبان ارتباط بسیاری بهتری با او برقرار میکنند و احساسات و عواطفشان برانگیخته میشود.
تابهحال داستان زندگی افراد موفق را مطالعه کردهاید؟ هنگام مطالعه زندگی آنان چه احساسی به شما منتقلشده است؟
زمانی که داستان زندگی یک فرد موفق را مطالعه میکنید و متوجه میشوید که او نیز روزی مانند شما زندگی عادی و یا سختی داشته است، حس صمیمیت بیشتری خواهید داشت و انگیزه، نشاط و الهام بسیاری از او میگیرید.
درواقع داستانها تأثیرات بسیاری زیادی روی ما دارند و زمانی که برند خودمان را بهصورت یک داستان به مخاطب معرفی کنیم، ارتباط با او بسیار سادهتر میشود، درگیری آنان با ما بالا میرود و در حین مطالعه داستان با جذابیتهای زیادی روبرو میشوند که همه و همه باعث میشوند تا یک حس خوب از برند ما در ذهن مخاطبان شکل بگیرد.
برای نمونه، برخی از فواید داستانسرایی برند را در زیر به شما معرفی میکنم:
- هنگامیکه داستان خودتان را از ابتدا تا انتها روایت میکنید، درسهای و تجربیات زیادی که تاکنون به دست آوردهاید را برای مخاطبان بازگو میکنید؛ بهبه آنان کمک میکند تا از شما و اشتباهاتتان الهام و درس بگیرند و برای افرادی مثل کارآفرینان کمک میکند تا پلههای موفقیت را با سرعت بسیاری بیشتری طی کنند که باعث میشود صمیمیت بسیاری بیشتری با برند شما داشته باشند.
- زمانی که داستان خودتان را بهصورت جذاب و دقیق برای مخاطبان روایت میکنید، حس صمیمیت بسیاری بیشتری با مخاطب برقرار میکنید و ارتباط بسیار محکمی بین شما و مخاطب شکل میگیرد. شما احساسات آنها را برانگیخته میکنید و بهصورت ناخودآگاه به آنان میگویید که برند شما دارای شخصیت و داستانی منحصربهفرد است و بدین ترتیب اعتبار خودتان نزد آنان را افزایش میدهید و حتی ارزشها و چشماندازهایتان برای آنان مشخص میشود و دقیقاً میدانند که در چه مسیری و برای انجام چه مأموریتی در حال حرکت هستید.
- داستان برند نقش بسیاری زیادی در بازاریابی دارد؛ بهطوریکه بسیاری از کارشناسان بازاریابی میگویند اگر میخواهید در آینده در بخش بازاریابی موفق باشید، حتماً یک داستان برند قدرتمند داشته باشید؛ زیرا هدف بازاریابی و داستان برند کاملاً به یکدیگر مرتبط است و آنان میخواهند که ارتباط مؤثری با مخاطب برقرار کنند، ارزشآفرینی کنند و اعتماد مخاطب را افزایش دهند.
- بسیاری از مخاطبان زمانی که با یک برند جدید روبرو میشوند، حس خوبی دریافت نمیکنند؛ زیرا آن را یک ربات میبینند که هیچ احساسی ندارد و بدین ترتیب نمیتوانند ارتباط خوبی با او برقرار کنند. زمانی که یک داستان برند خوب داشته باشید، جلوه انسانی از برند شما نمایان میشود و مخاطبان برند شمارا مانند یک انسان و دوست خوب میبینند و احساس صمیمیت بسیاری با شما خواهند داشت.
- مخاطبان موجودات بسیاری فراموشکاری هستند و درصورتیکه نتوانید خاطرهای فوقالعاده از برندتان برای آنها به وجود آورید، بهسادگی شمارا فراموش خواهند کرد؛ داستان برند به شما کمک میکند بتوانید در ذهن مخاطب خاطرهای جذاب و بهیادماندنی بسازید که شمارا به این سادگیها فراموش نکند.
داستان برند باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
خب حالا که فهمیدیم داستان برند چیست و چه فایدهای برای برند ما دارد، نوبت آن است که بدانیم اصلاً یک داستان برند خوب، باید از چه ویژگیهایی برخوردار باشد تا بتوانیم فواید آن را مشاهده کنیم.
1 – جذاب باشد
داستانی که قصد نوشتن آن رادارید، باید جذاب و سرگرمکننده باشد و ذهن مخاطب را درگیر خودش سازد.
درعینحال که داستانی جذاب مینویسید، باید اطلاعات کامل و مفیدی نیز به مخاطبان ارائه دهید.
2 – معتبر باشد
داستانی که معتبر نباشد و مخاطب نتواند به آن اعتماد کند، ذرهای ارزش ندارد. داستان شما باید کاملاً معتبر باشد؛ یعنی مخاطب احساس نکند که شما سعی در نوشتن داستانی ساختگی و بهدوراز واقعیت دارید یا تنها هدفتان فروش محصولات است.
در پشت داستان شما باید معنا و مفهوم قدرتمندی وجود داشته باشد، بهطوریکه مخاطب با اولین نگاه به اعتبار برند شما پی ببرد.
3 – درگیر کننده باشد
داستانی که درگیر کننده نباشد، خیلی سریع توسط مخاطبان فراموش خواهد شد. منظور از درگیر کننده این است که بامطالعه داستان شما واکنشهای احساسی و شناختی در او رخ دهد و مجبور به تفکر راجع به برندتان شود.
4 – استراتژیک باشد
آخرین ویژگی داستان برند، استراتژیک بودن آن است؛ به این معنی که داستان ما باید باهدف خاصی نوشتهشده باشد که یکی از این اهداف میتواند برقرار ارتباط با مخاطب و به دست آوردن اعتبار برای برند باشد.
داستان شما باید دارای یک پیام مرتبط بانام تجاری شما باشد و استراتژیهای شمارا به مخاطب معرفی کرده و از این طریق منجر به رشد، کسب اعتبار و درنهایت افزایش فروش شرکت شما گردد.
چگونه داستان برند را بنویسیم؟ قدمبهقدم
همانطور که مشاهده کردید نوشتن داستان برند فرآیندی بسیار مهم و حساس است که می-تواند در بازاریابی و کسب اعتبار و صمیمیت با مخاطبان، نقش بسیار زیادی داشته باشد.
زمانی که داستان برند خوبی داشته باشید، مخاطبان ارتباط بسیار بهتر و مؤثرتری با شما برقرار میکنند و درنهایت به اهداف خودتان بسیار آسانتر خواهید رسید.
داستان برند باعث میشود برند شما یک چهره انسانی بین مخاطبان به دستآورد که این باعث میشود آنان با شما احساس نزدیکی بیشتری کنند برند شمارا مانند یک دوست صمیمی برای خودشان ببینند!
حالا و با تعاریف بالا، مراحل طراحی یک داستان برند را برایتان شرح میدهم:
1 – مخاطب هدف را شناسایی کنید
اولین و مهمترین مرحله برای نوشتن داستان برند، این است که بدانید اصلاً مخاطبان شما چه کسانی هستند؟ چه علاقههایی دارند؟ سرگرمیهای آنان چیست و…
درواقع شما قصد دارید با نوشتن داستان برند، روی مخاطبان تأثیر بگذارید و آنان را بهسوی خودتان جذب کنید؛ بنابراین قبل از هر کاری شناخت کامل آنان بسیاری ضروری است.
2 – موقعیت درست را شناسایی کنید
دومین مرحله، موقعیتیابی درست در داستان برند است؛ موقعیتیابی درست یعنی بهصورتی داستان خودمان را بنویسیم که کاملاً بر اساس نیاز، خواسته و علایق مخاطبانمان باشد.
برای اینکه موقعیتیابی درستی داشته باشید فرمول زیر میتواند بسیار مفید باشد:
- سعی کنید مخاطبان را با استفاده از نامشان خطاب قرار دهید
- نیازهایی که دارد و میخواهد برطرف کند را به او یادآوری کنید
- محصولی که مناسب با نیاز اوست را پیشنهاد کنید
- دقیقاً بگویید که محصول شما چه مزایای رقابتی و کلیدی دارد
- به مخاطب بگویید محصول شما با محصول رقبا چه تفاوتهایی دارد
3 – قهرمان داستانتان را پیدا کنید
همانند هر داستانی، داستان برند نیز نیاز به یک قهرمان و شخصیتهای مختلفی دارد. این قهرمان باعث میشود مخاطب با داستان ارتباط زیادی برقرار کند و احساساتش برانگیخته شود.
با استفاده از قهرمان میتوان دلیل خوب بودن محصولات برند شمارا به مخاطبان نشان داد و اعتبار آن را بالا برد.
بنابراین در این مرحله سعی کنید شخصیتهایی مختلفی ازجمله قهرمان و شخصیتهای بد و خوب به وجود آورید.
4 – از جملات و عناصر معتبرید استفاده کنید
مخاطبان شما زمانی محصولاتتان را میخرند که به شما اعتماد داشته باشند! بنابراین در داستان برند باید از عناصر کاملاً معتبری استفاده کنید تا مخاطب بلافاصله پس از مطالعه داستان، متوجه این اعتبار شود.
در این مرحله باید از خودتان بپرسید که:
- چگونه پیامی که تولید میکنم دارای اعتبار بالایی باشد؟
- بهترین رنگ برای جلب اعتماد مخاطب کدام است؟ (بر اساس روانشناسی رنگ)
- از چه کلمات و المانهایی باید استفاده کنیم تا حس اعتماد به مخاطب منتقل شود؟
5 – طوری بنویسید که اشتراکگذاری شود
اگر داستانتان را طوری بنویسید که مخاطب وادار شود آن را با دیگران به اشتراک بگذارد، به موفقیت بسیار بزرگی دستیافتهاید! در چنین شرایطی شما مخاطبان جدیدی برای برند خود به دست میآورید بدون اینکه حتی یک ریال هزینه کنید.
نکته بعدی این است که وقتی مخاطبان شمارا از طریق دوستان خودشان پیدا کنند، در همان ابتدا اعتماد بسیار بیشتری نسبت به کسی که همینطوری شمارا پیدا میکند خواهد داشت.
معمولاً مردم دریکی از شرایط زیر یک محتوا را به اشتراک میگذارند:
- یا میخواهند مردم را بخندانند، به فکر وادار کنند یا احساسی به او منتقل کنند
- برای اینکه چیزی راجع به خودشان به دیگران بگویند
6 – با لحن انسان بنویسید
اگر مخاطبان احساس کنند برند شما مانند یک انسان است و شخصیت دارد، احساس صمیمیت بسیار بیشتری با شما خواهند داشت و برند شمارا مانند دوستی برای خود میبینند.
بنابراین هدف شما در هنگام نوشتن داستان برند باید این باشد که به مخاطب القا کنید که پشت برند شما نیز انسان وجود دارد و مخاطب با یک ربات روبرو نیست! اگر این کار را بهصورت صحیح انجام دهید، ارتباط بسیار بهتری با مخاطبان برقرار میکنید و به برند خود شخصیت، احساسات و ویژگیهای یک انسان واقعی را میدهید.
جمعبندی و نتیجه گیری
بهصورت کلی در داستان برند ما یک سرگذشت جذاب از اتفاقات، حقایق و رویدادهایی که از زمان تأسیس برند تا به امروز وجود داشته صحبت میکنیم و به بخش کوچکی از تاریخچه برندمان که جذابیت بالایی برای مخاطبان دارد میپردازیم.
با استفاده از داستان برند سعی میکنیم با نشان دادن تاریخچهای از برند خودمان، احساسات مخاطب را برانگیخته کنیم و در ذهن مخاطبان خودمان را بهعنوان برندی محبوب، معتبر و سختکوش معرفی کنیم تا زمانی که نام ما را میشنوند، این معناها در ذهنشان تداعی شود.
ازآنجاییکه شاید بسیاری از شمایی که در حال خواندن این مقاله هستید بهاحتمالزیاد یا داستان برند ندارید، یا آن را بهصورت صحیح طراحی نکردهاید، سعی کردیم بهصورت کامل بگوییم داستان برند چیست و در ادامه نحوه طراحی آن را برایتان شرح دادیم.
نظر شما چیست؟ آیا تابهحال داستان برند خودتان را طراحی کردهاید؟ تأثیرات آن برایتان چه بوده است؟ حتماً نظرتان را در کامنتها بنویسید.